کد خبر: ۷۹۸۴
۱۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۸

کاظمیه مرحوم عابدزاده تخریب شد

از مدرسه‌ای که بیش از نیم‌قرن قدمت داشت و خیلی از بزرگان شهر روزگاری دانش‌آموزش بودند، اکنون تنها درِ چوبی سبز کم جان و چند بیت شعر بر در و دیوار اطرافش برجا مانده و باقی خاک است و خاک.

مسجد جعفری، مسجد احمدی، آب‌انبار، مدرسه کاظمیه و‌... برای مشهدی‌های قدیم، تکه‌هایی از هویت کوچه‌زردی بالا‌خیابان به‌شمار می‌رود؛ عناصر هویت‌بخش محله که هر‌روز به بهانه‌ای کلنگ ویرانی بر سر یکی از آن‌ها فرود می‌آید.

یک روز جلو ورودی آب‌انبار را گل می‌گیرند و از آن همه خاطره برای قدیمی‌های این کوچه عریض و طویل، فقط شعر معروف محتشم که با کاشی‌های لاجوردی زینت‌بخش سر‌درش است، باقی می‌ماند.

یک روز هم مدرسه کاظمیه مرحوم عابدزاده با خاک یکسان می‌شود؛ مدرسه‌ای که بیش از نیم‌قرن قدمت داشت و خیلی از بزرگان شهر روزگاری دانش‌آموزش بودند. مدرسه‌ای که امروز از آن، فقط درِ چوبی سبز کم جان و چند بیت شعر بر در و دیوار اطرافش برجا مانده و باقی خاک است و خاک.

نه از آن اتاق‌های دور حیاط، خبری است و نه از درختان سرسبز وسط محوطه حیاط مصفایش. تخریب و پاک‌شدن آثار مدرسه کاظمیه، طی ماه اخیر، بهانه‌ای شد تا دوباره برای گفتگو با قدیمی‌های این کوچه راهی توحید ۶ یا کوچه‌زردی شویم.

 

آن کاظمیه کجا و این کاظمیه کجا!

 

برگزاری مراسم روضه در اتاق‌های بدون سقف

محمدرضا ظفرکارگر که خانه‌اش دیوار به دیوار مدرسه است، از خراب‌شدن آن افسوس می‌خورد و می‌گوید: من خیلی بچه بودم که زمین این مدرسه را یکی از خیران محله به نام حاج‌حسین روشن‌روان برای ساخت مدرسه مذهبی به حاج‌اصغر عابدزاده واگذار کرد. حاج‌حسین ملاک بود و زمین‎های زیادی داشت. زمین مدرسه هم بیابانی بود و گوجه و خیار در آن کشت می‌شد؛ حدود هزار‌و‌پانصد‌متری بود.

او ادامه می‌دهد: خانه ما که ساخته شد، مدرسه‌ای در کار نبود. از اتاق‌های ما اندازه دو نورگیر و پنجره کوچک رو به زمینی که بعد‌ها مدرسه شد، باز می‌شد. آن پنجره‌ها هنوز هم هست. زمین، واگذار و ساخت‌و‌ساز شروع شد. تا چند‌سال اتاق‌ها سقف نداشت. با‌وجوداین خود حاجی‌عابدزاده در آن مراسم روضه و وعظ بر‌پا می‌کرد. بعد‌ها با کمک خیران و کسبه محلی، سقف‌های چوبی روی اتاق‌ها زده شد.

به گفته او مدرسه کاظمیه نسبت‌به بقیه مدارس مرحوم عابدزاده مثل مهدیه، عسکریه، محمدیه، نقویه و... که خیلی زود ساخته شدند، زمان بیشتری برد. حدود پنج‌شش‌سالی طول کشید تا بالاخره صدای هیاهوی بچه‌ها از داخل حیاط مدرسه شنیده شد.

 

کارنامه‌های بی شیر و خورشید

ظفرکارگر که چند‌ماهی از سال اول دبستانش را در این مدرسه گذرانده است، تعریف می‌کند: سبک مدارس حاجی عابدزاده دینی‌مذهبی بود؛ اما علوم جدید را هم در‌کنار علوم دینی و احکام به بچه‌ها درس می‌دادند. آن زمان در مدارس عابدزاده قرآن و حفظ و قرائت آن، احکام دینی، خوش‌نویسی، فن بیان در‌کنار حساب و فارسی آموزش داده می‌شد.

او از معلم‌هایی می‌گوید که مثل خود مرحوم عابدزاده ساده‌پوش بودند و مذهبی. گویا یکی از شروط معلمی در این مدارس، سادگی در پوشش و داشتن ایمان و تقوا بود؛ «معلم‌های مدرسه ما مثل معلم‌های مدارس عادی کت و شلوار‌پوش و کراواتی نبودند. حتی حق نداشتند پیراهن نیم‌آستین بپوشند. شرکت در مراسم مذهبی و نماز و دعا‌ها هم الزامی بود. البته این را هم بگویم کادر آموزشی و معلم و مدیر و ناظم هم‌عقیده با مرحوم عابدزاده بودند.»

یکی از شروط معلمی در مدارس عابدزاده، سادگی در پوشش و داشتن ایمان و تقوا بود

به گفته ظفرکارگر بر‌خلاف کارنامه‌های مدارس دولتی، نشان شیر و خورشید در بالای کارنامه‌ها حذف شده بود و به‌جای آن آیه قرآن آمده بود. روی آن کارنامه، مهر مدرسه کاظمیه می‌خورد و مخصوص خودشان بود؛ «سال‌۱۳۵۳ این مدرسه از‌سوی حکومت پهلوی تعطیل شد. بعد‌ها برای مدتی در مدرسه، رشته حسابداری به‌صورت شبانه تدریس می‌شد.

مدتی هم دبستان پسرانه بود و چند صباحی هم خوابگاه طلبه‌های غیر‌ایرانی. بعد از آن، چند‌سال چهارشنبه‌ها زن‌های محله، روضه‌ای در این مدرسه می‌خواندند و سفره نان و ماستی پهن می‌کردند. مدتی بعد به انباری تبدیل شد و سال‌های آخر بنای متروکه‌ای بیش نبود. الان مدتی است تخریب و گودبرداری آن انجام شده و ظاهرا قرار است دبستان پسرانه‌ای به همین نام در آن ساخته شود.»

شُله‌پزون در محوطه کاظمیه

ظفرکارگر که جزو هیئت‌امنای مسجد احمدی است، از نذر شله در دهه‌۴۰ می‌گوید که از طرف سازمان اتوبوس‌رانی برای روز چهل‌و‌هشتم ماه صفر بر‌پا می‌شد. دیگ‌ها از چند روز قبل به محوطه کاظمیه آورده می‌شد و چند شبانه‌روز هیزم‌شکن‌ها مشغول فراهم‌کردن هیزم برای زیر دیگ بودند و بنّاها مشغول درست‌کردن اجاق‌های کاهگلی.

شب درست‌کردن شله، رئیس سازمان اتوبوس‌رانی تا صبح در خانه ظفر‌کارگر بود و از پنجره کوچک رو به حیاط به کار پخت نذری آشپز‌ها و چُمبه‌زن‌ها نظارت می‌کرد.

او همچنین از برگزاری مراسم نیمه‌شعبان و ولادت‌ها و وفات‌ها در سالن اجتماعات این مدرسه می‌گوید که در گودی قرار داشت و درِ مدرسه به روی عموم باز بود؛ چنان مراسم باشکوهی که به گفته معمار مسجد احمدی جای سوزن‌انداختن در آنجا پیدا نمی‌شد؛ «در مراسم به‌ویژه نیمه‌شعبان چنان مدرسه از جمعیت شلوغ می‌شد که تا روی پشت‌بام‌های دوروبر از جمعیت سیاه می‌شد. برای بهتر برگزار‌شدن مراسم جشن همه پای کار بودند.»

او از اینکه نمای بیرونی مدرسه خراب شده و به‌جز سردر ورودی و یکی‌دو دیوار پر‌نقش‌و‌نگار از آن روزگار اثری باقی نمانده است، ابراز تأسف می‌کند و درحالی‌که سری تکان می‌دهد، می‌گوید: وجود این مدارس با معماری ساده و خاص می‌توانست در گذر زمان به جاذبه گردشگری برای شهر تبدیل شود؛ این مدارس برای خیلی از قدیمی‌های بالاخیابان یادآور خاطرات خوشی بود.

آن کاظمیه کجا و این کاظمیه کجا!

 

روز‌های خوش کاظمیه

یکی از قدیمی‌های محله و از همسایه‌های نزدیک مدرسه که سال اول تحصیل او در مدرسه کاظمیه برابر بوده است با آخرین سال فعالیت مدرسه، می‌گوید: مدرسه کاظمیه کوچه‌زردی محوطه بزرگی داشت با دو‌سه درخت کاج سر‌به‌فلک‌کشیده. روی دیوار‌های مدرسه و کلاس‌ها پر بود از نقاشی‌های رنگارنگ زیبا از مناظر و تمثالی از ائمه (ع). درِ همه اتاق‌ها رو به محوطه حیاط باز می‌شد و کلاس‌ها دور‌تا‌دور حیاط بود.

علی‌اکبر علیزاده درباره کاربردی‌بودن آموزش‌ها در مدارس عابدزاده و از‌جمله کاظمیه می‌گوید: وسط حیاط مدرسه با آجر و سیمان تریبونی درست کرده بودند. در برنامه صبحگاهی بچه‌هایی که اجرا داشتند، قرآن یا دکلمه می‌خواندند. ما مقاله‌خوانی، سرود و آوازخوانی هم داشتیم؛ این‌ها در اعتماد‌به‌نفس بچه‌ها خیلی نقش داشت.

در‌حقیقت مدارس عابدزاده تلفیقی از سنتی و مدرنیته بود. خانواده‌هایی فرزندانشان را به این مدارس می‌فرستادند که گرایش‌های مذهبی داشتند و تربیت دینی و اخلاقی آن‌ها برایشان اهمیت داشت. فقیر و غنی هم نداشت؛ همه می‌توانستند به‌رایگان در این مدارس درس بخوانند.

جبروت فراش مدرسه

او از حاجی‌مجیدی، فراش پیر مدرسه، یاد می‌کند؛ فراشی که چنان جبروت و ابهتی داشت که همه بچه‌ها از او حساب می‌بردند. بیشتر کتک‌ها و فلک‌هایی هم که بچه‌ها از دست ناظم و مدیر مدرسه می‌خوردند، به‌خاطر چغلی و به اصطلاح راپورت‌دادن فراش مدرسه بود.

علیزاده در ادامه به داستان فلک و چوب‌خوردن برادر بزرگ‌ترش از دست ناظم مدرسه اشاره می‌کند؛ «یک روز برادرم به دوستش فحش نه‌چندان زشتی داده بود. حضور فراش و شنیدن این حرف کافی بود تا موضوع به گوش مدیر برسد و چهارپایه مخصوص فلک‌کردن آماده شود.

چهار‌پایه بر‌عکس روی زمین گذاشته شد و برادرم را از کمر دولا در آن فرو کردند، طوری‌که پاهایش جلو چشمانش بود، بعد شروع کردند به زدن. بقیه بچه‌ها هم دور‌تا‌دور چهار‌پایه جمع‌شدند به تماشا. این کار برای زهر چشم‌گرفتن از بقیه هم بود.»

علیزاده که در حال حاضر، سمتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد، به انسان‌ساز‌بودن مدارس عابدزاده از‌جمله کاظمیه، اشاره می‌کند و می‌گوید: اگر دانش‌آموز این مدرسه بعد‌ها راننده تاکسی شد، راننده با‌اخلاق و منصف و خدا‌ترسی شد؛ اگر وکیل و معلم شد، به همین صورت.

در مدارس مرحوم عابدزاده انسان واقعی و خدا‌ترس‌بودن را به دانش‌آموزان یاد می‌دادند. او ادامه می‌دهد: کاش متولیان امر و آن‌هایی که دستشان می‌رسید و می‌توانستند کاری کنند، از تخریب این مدرسه جلوگیری می‌کردند.

اگر دانش‌آموز این مدرسه بعد‌ها راننده تاکسی شد، با‌اخلاق و منصف و خدا‌ترس شد

شهرداری و نمایندگان مردم اگر می‌خواستند می‌توانستند مانع‌از تخریب این مدرسه و دیگر بنا‌های قدیمی و هویت‌دار بشوند. البته برای کاظمیه و ثبت ملی‌شدنش خیلی تلاش شد. حتی دکتر جواد خدایی، معاون امور عمرانی استانداری، نقشه خوبی تهیه کرده بودند که بنای کاظمیه با حفظ ماهیت فعلی، بازسازی و استحکام بندی شود، اما بنا به دلایلی آن طرح هم مسکوت ماند.

این قدیمی محله بالاخیابان و همسایه مدرسه کاظمیه مرحوم عابدزاده با ناراحتی می‌گوید: برای حفظ این بنا خیلی تلاش شد، اما متأسفانه همه راه‌های رفته به بن‌بست خورد و در‌نهایت چیزی شد که الان شاهدش هستیم.

مراسم مذهبی در مدرسه

حاج‌محمد خیبری، یکی دیگر از همسایه‌های مسجد احمدی و مدرسه کاظمیه می‌گوید:اعیاد شعبانیه سر‌تا‌سر مدرسه با لامپ‌های رنگی چراغانی می‌شد؛ نه‌تن‌ها درون مدرسه که دو طرف کوچه چراغانی و دیوارهایش با پارچه‌های رنگی سبز و سرخ و زرد پوشیده می‌شد.

به گفته خیبری آن زمان‌که مدارس عادی آمفی‌تئاتر نداشتند، این مدرسه سالن اجتماعات داشت و مرد‌ها در محوطه حیاط می‌نشستند و زن‌ها در سالن بودند. او می‌گوید: این برنامه‌ها و مشارکت مردم محله در آن باعث می‌شد همدلی و همراهی خوبی را میان مردم محله شاهد باشیم.

او این‌طور صحبت‌هایش را پی می‌گیرد: مرحوم عابدزاده با پرورش نسلی معتقد، با اخلاق و ایمان واقعی سبب شده بود خانواده‌های مذهبی اشتیاق بسیاری برای درس‌خواندن بچه‌هایشان در این مدارس داشته باشند.

به‌طور کل این مدرسه و دیگر مدارس مرحوم عابدزاده برای خانواده‌هایی بود که به اعتقادات دینی فرزندانشان حساس بودند و تا جایی‌که من اطلاع دارم مرحوم عابدزاده در آن زمان حتی ادامه تحصیل برای دانش‌آموزانی را که در مدارس او درس خوانده بودند، نهی می‌کرد و معتقد بود وقتی بچه‌ها زیاد درس بخوانند، جذب ادارات می‌شوند و در دستگاهی مشغول کار می‌شوند که شاهنشاهی است و به مردم ظلم می‌کند.

آن کاظمیه کجا و این کاظمیه کجا!

 

خداحافظی با کاظمیه قدیم

محمد‌حسین خیراللهی، یکی دیگر از قدیمی‌های محله، هم درباره اینکه یکی‌یکی بنا‌های پرخاطره کوچه و محله‌شان خراب می‌شود، می‌گوید: درست است که قرار است دبستان پسرانه‌ای هم‌نام در آنجا ساخته شود و شنیده‌ایم برای سال تحصیلی جدید به بهره‌برداری می‌رسد، اما آن کاظمیه کجا و کاظمیه نوساز کجا!

او به شهرهایی، چون یزد و اصفهان اشاره می‌کند که با حفظ بنا‌هایی که قدمت دارند، برای رونق به جذب گردشگر شهرشان کمک بزرگی می‌کنند، اما متأسفانه در شهرمان هر روز شاهد تخریب یکی از این بنا‌ها هستیم.

 

۳۰ میلیارد‌تومان صرف ساخت کاظمیه جدید می‌شود

حاج‌رضا هاتفی‌اولیایی، مدیر هیئت‌رئیسه انجمن پیروان قرآن، یکی از قدیمی‌های کوچه قراولخانه است. اولیایی که پدرش از اعضای هیئت‌مدیره این مدرسه بوده و از کودکی و نوجوانی در آنجا حضور داشته است، خاطرات بسیاری از کاظمیه دارد.

او در پاسخ به اینکه آیا امکان استحکام‌بندی و حفظ بنا با معماری سابق و بهره‌برداری نبود، می‌گوید: مدرسه کاظمیه سال‌ها متروکه بود؛ بنایی با سقف‌های چوبی که مانند کاروان‌سرا‌های قدیمی، درِ کلاس‌ها رو به حیاط باز می‌شد. پنجره‌های کوچکی داشت که نورگیری‌اش کم بود. با کوچک‌ترین زلزله، امکان ریزش سقف وجود داشت. اگر زلزله و آتش‌سوزی رخ می‌داد، تلفات بسیاری می‌داد.

به گفته او گودبرداری دبستان کاظمیه با برآورد هزینه ۲۵ تا ۳۰‌میلیارد‌تومان از حدود یک ماه قبل انجام شده و قرار است در دو طبقه و یک زیر‌زمین در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۴ به بهره‌برداری برسد.

هاتفی اداره کاظمیه نوساز را همچون دیگر مدارس حاج‌اصغر عابدزاده هیئت‌امنایی و زیر‌نظر آموزش‌و‌پرورش می‌داند و می‌گوید: اهمیت تربیت فرهنگی و مذهبی از کودکی سبب راه‌اندازی مدارس مرحوم عابدزاده شد.

انجمن پیروان قرآن به‌دنبال سیاست‌های مرحوم عابدزاده در اداره مدارس، کاظمیه جدید را با همان اهداف تأسیس خواهد کرد. البته این مدرسه زیر‌نظر آموزش‌و‌پرورش به‌زودی در مقطع ابتدایی شروع به کار خواهد کرد.

به گفته او این مدرسه در دو طبقه و یک زیر‌زمین احداث خواهد شد. در طبقه اول کلاس پایه‌های اول تا سوم و در طبقه دوم، کلاس پایه چهارم تا ششم خواهد بود. زیر‌زمین هم برای کارگاه‌های آموزشی، سالن همایش و‌... در‌نظر گرفته شده است.

به گفته هاتفی، آیت‌الله مرواریدو محمد‌حسین راستگو در کاظمیه مرحوم عابدزاده تحصیل کرده بودند.


تاریخی نبود، اما هویتی چرا

احمد ماهوان، مشهد‌پژوه، درباره مدرسه کاظمیه می‌گوید: این مدرسه معماری چندان خاصی نداشت. مدارسی، چون شاه‌رضا مشابه ساختمان قدیمی بیمارستان امام‌رضا (ع)، معماری منحصر‌به‌فرد و جالبی داشت که می‌توانیم بگوییم ارزش تاریخی دارد. اما کاظمیه در مقایسه با بنا‌هایی مانند مدرسه عسکریه، شاه‌رضا و... معماری خاصی نداشت و ازطرفی سال‌ها متروک و به‌مرور تخریب شده و چیزی از آن باقی نمانده بود.

اما جمشید قشنگ، پژوهشگر تاریخ شفاهی مشهد، نظری متفاوت دارد. او می‌گوید: خدا را شکر قبل از تخریب کامل مدرسه کاظمیه چند مستند از آن تهیه کردیم و با قدیمی‌های محله که در آن مدرسه درس خوانده بودند، گفت‌گویی انجام دادیم. درباره تخریب مدرسه کاظمیه کوچه‌زردی فقط می‌توانم بگویم یک‌بار دیگر تیشه به ریشه تاریخ و فرهنگ این شهر زده شده و اتفاقی افتاد که دیگر جبران‌شدنی نیست.

* این گزارش شنبه ۱۶ دی‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۴۴ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44